بسمه تعالی
کتابخانه فرهنگسرای ملاصدرا برگزارنمود
به مناسبت روز دانش آموز تعدادی از دانش آموزان مدرسه الغدیربه همراه مربیان خود با حضور در کتابخانه فرهنگسرای ملاصدرا از بخش های مختلف کتابخانه بازدید به عمل آوردند.درادامه کتاب "نیمکتهای پاییزی:باموضوع واقعه روز دانش آموز وتسخیر لانه جاسوسی مورد جمع خوانی قرار گرفته شد.درپایان مراسم ضمن پذیرایی ازاین عزیزان جوایزی (کتاب)به تمامی دانش آموزان اهداگردید.
ابزارک تصویر
بسمه تعالی
ن
کتاب نیمکتهای پاییزی – از مجموعه روزهای خدا نوشته حمیدرضاشاه آبادی می باشد.این کتاب توسط انتشارت کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان به چاپ رسیده است.
خلاصه کتاب:
امروز سیزدهم آبان، دانشگاه تهران محل تجمع مردمی است که پاییز پر ماجرای ١٣٥٧ را پشت سر می گذارند. دانشگاه همان دانشگاه است، اما رهگذران، همان آدمهای قبل نیستند. اینان نگاهی تازه یافته اند و همه چیز را خوب می بینند؛ گوشهای شنوایی یافته اند که صدای خش خش خرد شدن برگهای زندگی رژیم شاه را می شنوند.
کتاب، گزارش مشروح مراسم سیزده آبان سال ١٣٥٧ است که به خاک و خون کشیده می شود، به همراه پیام امام خمینی(ره) به ملت شریف ایران به دنبال آن.
کتاب حاضردرکتابخانه فرهنگسرای ملاصدرا موجود می باشد.
بسمه تعالی
برگزاری نشست کتابخوان مدرسه ای توسط کتابخانه فرهنگسرا ی ملاصدرا باحضور درمدرسه شهیدشاه بختی باموضوع نماز
این نشست که باحضورآقای شاه بیک رییس محترم شورای شهر اشتهارد واعضای انجمن اولیاء ومربیان مدرسه مذکور همراه بود 6 عنوان کتاب با موضوع نماز توسط 6 نفرا دانش آموزان علاقمند معرفی شد.
درپایان هدایایی به رسم یادبود به این عزیزان اهداگردید.
بسمه تعالی
فرارسیدن ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غریبانه هشتمین پیشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسلیت باد.
وفات جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم الأنبیاء محمد بن عبدالله(ص) در 28 صفر سال 11 هجری در سن 63 سالگی بوده است.رسول گرامی و اهل بیت وی، مظهر تامّ اسمای الهی و آیینه تمام نمای صفات جمال و جلال حقّ اند. آنان، پیشوایان بشر به سوی فضایل و ارزش های متعالی انسانی و الهی اند و آشنایی با ابعاد گوناگون شخصیت و زندگی این رهبران الهی، بهترین توشه سالکان راه حقیقت و پاکبازان طریقِ سعادت و کمال است.
زندگی پیامبر اسلام و ائمه هدی(علیهم السلام) داستان انسان های پاک و به کمال رسیده ای است که برای هر پوینده ای، راهی هموار و مستقیم به سوی حقیقت را نشان می دهد، و زندگی پرفراز و نشیب و سراسر صلابت و جاودانگی آنان، می تواند همه ابعاد و شئون مختلف حیات انسان کامل را تأمین نماید.
این روزها ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) است که بنای ستم و بیدادی را که بر فرزند آدم میرفت برانداخت و نوای خوش قسط و عدل را در جهان طنینافکن ساخت؛ بزرگمردی که در پیشگاه انسانیت، سرود توحید سر داد. با ظهورش پابرهنگان و آنانکه اربابان بیداد به استضعافشان کشانده بودند، گوهر آزادگی و حریت را در آغوش کشیدند. او از جهان رفته است اما دیری نخواهد پایید که واپسین حجت توحید بر انسان عرضه میگردد تا مومنان آفاق در پرتو خورشید اسلام، شاهد غروب بتان باشند. در چهاردهمین قرن از ظهور حضرت محمد مصطفی(ص) که جهان بشری پرشور و شرتر از پیش گردیده، ندای بلند توحید که از گلوی پاک آخرین پیامبر خدا برخاست هنوز در پهنه کره خاکی طنینانداز است و امت او در روز وفاتش پیام وحدت خویش را در مأذنههای رفیع و شکوهمند اسلام به گوش جهانیان میرسانند.
این ایام همچنین سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) در روز 28 صفر است که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازویی پرتوان در کنار پدر بزرگوارش و نیز در دوران زمامداری کوتاه خودش از کیان اسلام و مسلمین دفاع کرد ولی نیرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دین و امارت مسلمین را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگین دشمن خانگی بیرون آمد و دومین شهید امامت به جهان اسلام تقدیم شد.
همچنین در ایام غمبارِ سالگرد شهادت غریبانه و مظلومانه امام علی بن موسی الرضا(ع)، آن امام همام را اینگونه خطاب قرار میدهیم که ای امامِ غریب! ای قبلهیِ آمالِ مشتاقان خوشنودی و رضا! هنگامی که نقشِ گنبدِ پر نورِ تو در پردهیِ چشمانمان میافتد، آمیزهای از احساس تعالی و شکوه در قلبهایمان مینشیند. نقشی که محبت و دوستیِ تو را پیوسته در رگانمان به دوردستترین منافذِ جسم و جان میرساند و حاصل این پیوند چیزی نیست جز فروزانتر شدن ِآتشِ عشقِ ولایتِ تو که به مثابهی میراثی پرارج در سینههایمان جاوید شده است.
بسمه تعالی
6 کتاب دفاع مقدس که توانسته در این سالها توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.
حتمااین 6 کتاب را بخوانید:
1- دیدم که جانم میرود
شهید مصطفی کاظم زاده در ۹ شهریورماه ۱۳۴۴ در محله شاهپور دیده به جهان گشود. این کتاب به زندگینامه، آشنایی، آشنایی با امام، عضویت در حزب الله شرق تهران، حضور در جبهه و آشنایی با رزمندگان دفاع مقدس، عملیات رمضان، وصیت نامه خوانی، تشییع و شهادت و . به همراه آلبوم تصاویر و اسناد منتشر شده در مطبوعات کشور در هنگام شهادت وی میپردازد.
این کتاب اثر حمید داود آبادی و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
چه کار باید میکردم، اصلا چه کار میتوانستم بکنم؟ مصطفی داشت میرفت: تنهای تنها. اما من نمیخواستم بروم اصلا من اهل رفتن نبودم. نه میخواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم برنامهها داشتم برای فرداهای دوستی مان حالا او داشت میرفت. او داشت میشد رفیق نیمه راه، من که ماندم. من که اصلا اهل رفتن نبودم ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و با ارزشتر بود تا رفتنش. حالا باید او را چه طوری از رفتن منصرف میکردم. بدون شک خودش بود. مگر نه اینکه من نخواستم بروم و نرفتم پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس میکرد که نرود حتما میتوانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری میکردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود باید با خواست و تمایل او نظر خدا را هم برمیگرداندم.
این کتاب درباره خاطرات حمید داوودآبادی در طی سالهای ابتدایی انقلاب تا پایان جنگ است و فصلی دارد که به آشنایی وی و شهید مصطفی کاظم زاده» میپردازد. این فصل یکی از بخشهایی بود که خیلی مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گرفت. به همین دلیل نویسنده تصمیم گرفت محتوای آن فصل از کتاب را با خاطراتی که از آن شهید از سالهای بعد از جنگ دارد ضمیمه کند و همراه با عکس و اسناد که از این شهید برجای مانده است به صورت یک کتاب مستقل منتشر کند.
3-کتاب پایی که جا ماند»
یادداشتهای روزانه سید ناصر حسینی پور از زندانهای مخفی عراق است. سید ناصر حسینی پور این کتاب را به گروهبان عراقی ولید فرحان» سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت که در زمان اسارت، او را بسیار شکنجه و آزار داده، تقدیم کرده است.
سید ناصر چهارده ساله بود که به جبهه رفت و در شانزده سالگی در آخرین روزهای جنگ، در جزیره مجنون به اسارت عراقیها درآمد، وقتی اسیر شد یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. با این حال تصمیم میگیرد در دوره بعد از اسارت باز هم دیدهبان اتفاقات و حوادث باشد، اما این بار بدون دوربین و دکل. او دیدهها و شنیدههایش را در کاغذهای کوچکی که از حاشیه رومهها و کتابهای ارسالی سازمان مجاهدین خلق جمع آوری کرده است، با رمز مینویسد و در لوله عصایش جاسازی میکند.
کتاب پایی که جا ماند» اثر سید ناصر حسینی پور توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
امروز بعدازظهر دمای هوا نسبت به روزهای قبل چند درجه کمتر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛ برای دشمن، مشکل در روز و گرمای بالای ۴۵ درجه بود. دشمن با شلیک گلولههای دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جاده خندق و جادههای عقبه و پشتیبانی ما از جمله جادههای سیدالشهدا، بدر قمربنیهاشم، صاحب امان، شهید همت و جاده جدیدالاحداث شفیعزاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در اینجور مواقع دشمن جادهها، سنگرهای فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبارهای ادوات و توپخانه را با گلولههای دودزا نشانهگیری میکرد، دیدهبانهای عراقی محل اصابت گلولهها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر میکردند. آنطور که بچههای اطلاعات قرارگاه میگفتند، عراقیها روبهروی جزیره مجنون فقط ۱۳۰ کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند.
کتاب دا» اثر سیده زهرا حسینی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
رفتم طرف شیلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود. شیر را باز کردم. خدا را شکر آب میآمد. اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیرمرد خاکمال کرده بودم شستم. بعد دستم را پر از آب کردم و به طرف دهان بچه بردم. صدای گریه اش آرام شد و دهانش را به آب نزدیکتر کرد، ولی سریع سرش را برگرداند و گریه اش را از سر گرفت. بی تابی بچه را که میدیدیم به بی کسی و بی پناهیش فکر میکردم و میخواست دلم بترکد. دیگر نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفتم توی همان وانتی که هنوز مشغول تخلیه جنازه هایش بودند، نشستم. چهره زنهای کشته شده در نظرم بود. یعنی کدامیک از اینها مادر این طفل معصوم بودند؟
5- دختر شینا
دختر شینا» روایت خاطرات قدمخیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته استان همدان است که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. قدم خیر محمدی کنعان (۱۳۴۱)، راوی کتاب، در ۱۴ سالگی با ستار (صمد) ابراهیمی هژیر ازدواج میکند و صاحب پنج فرزند میشوند. در بیست و چهار سالگی شوهرش را در جنگ از دست میدهد و از آن زمان و با وجود ۵ فرزند، ازدواج نکرد و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.
بهناز ضرابیزاده که نگارش این اثر را برعهده داشته، درباره شخصیت راوی کتاب مینویسد: این موضوع برای من بسیار تامل برانگیز بود، زنی که در روستا زندگی میکرد به فضای شهر آمده و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود بنابراین تصمیم گرفتم درباره فراز و نشیبهای زندگی این زن با او مصاحبه کنم.
کتاب دختر شینا» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
داشتم از پلههای بلند و بسیاری که از ایوان آغاز میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یکدفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد، جا خوردم،زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام خارج میزد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یکنفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: قدم چه شده؟ چرا رنگت پریده؟ کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: فکر کردم عقرب تو را زده پسر ندیده.
کتاب من زنده ام» در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته ۴ بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگوی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندانهای رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد. سی و چند روز بیشتر از حمله رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی به دست نامحرمان اسیر شدند. بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثیها اول که ماشینشان را محاصره میکنند، از خوشحالی پایکوبی میکنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام میکنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی میگویند از نظر ما شما ژنرالهای ایرانی هستید.
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که میتوانست فارسی بخواند نوشته بود: من زنده ام. معصومه آباد»
این کتاب به تقریظ سید علی ای و توسط انتشارات بروج به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
نمیخواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان بنت الخمینی و ژنرال به من جسارت و جرأت بیشتری میداد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود میترسیدم. نمیتوانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه امام حسین میخواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب.
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز میکنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور میکردند. نگاههای چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمیشد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیلهای پرپشت و با لهجهی غلیظ آبادانی، جواد (مترجم ایرانی عراقی ها) را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن. رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من میگن اسمال یخی، بچهی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه ما به سر ناموسمون قسم میخوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت:ما به سبیلمون قسم میخوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زنها رو به اسارت میگیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده.
ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی بیرونی» از برجسته ترین دانشمندان مسلمان، در سال ۳۶۲ ق در ناحیه بیرون از توابع خوارزم در شمال خراسان به دنیا آمد. وی ۲۵ سال نخست عمر خود را در خوارزم گذراند و علوم مختلف را آموخت.
سپس به بخارا، پایتخت سامانیان رفت و در آنجا، از حمایت معنوی امیر منصور بن نوح سامانی برخوردار گردید. در این دوره، ابوریحان با ابن سینا مکاتبات علمی داشته است. ابوریحان در زمان حکومت سلطان محمود غزنوی به دربار وی راه پیدا کرد و با حضور در سفرهای جنگی محمود به هندوستان، این سفرها را فرصتی برای مطالعات خود در زمینه مردمشناسی، ریاضیات، نجوم و طب دید و با دانشمندان آن سامان آشنا شد. وی ضمن فراگیری زبان سانسکریت از علوم و عقاید هندوان نیز آگاهی یافت و کتاب ماللهند را نگاشت.
تحقیق ماللهند کتابی است دربارهٔ گذشته و فرهنگ هند. اهمیت کتاب ماللهند در معتبر و مستند بودن اطلاعات آن است، و امروز که هزار سال از نگارش آن می گذرد هنوز به عنوان یک مرجع معتبر انتخاب اول هند شناسان است. این کتاب را منوچهر صدوقی به فارسی ترجمه کرده است.
بیرونی مدت زیادی از عمر خویش را، البته به صورت متناوب در هند به سر برد. او در این مدت طولانی به مطالعه و بررسی در تاریخ، عقاید، رسوم و فلسفه مردم هند پرداخت.
نکته جالب این است که علمای هند در آغاز آشنایی با ابوریحان، به دیده شک در او می نگریستند و از مجالست و مصاحبت با او طفره میرفتند و حتی او را از نظر علمی در شان مباحثه نمیدانستند، اما چندی نگذشت که بیرونی توانست اعتماد دانشمندان هندی را جلب کرده و با دعوت از آنان و ترتیب دادن جلسات متعدد توانست شمهای از تمدن اسلامی ایران را به ایشان نشان داده و در مقابل مطالعات عمیقی در رسوم و پیشینه آنان داشته باشد.
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی دانشمند بزرگ ایران زمین در حکمت، ریاضی، تاریخ، جغرافی و اخترشناسی است، وی یک فیلسوف رسمی نبود اما تفکر فلسفی داشت، به همین دلیل سیدامین درباره او میگوید: بیرونی حکیم ریاضی، عالم به نجوم و در فلسفه، طب و جغرافی، ادب و شعر لغت مهارت داشت.
ابن ابی اصیبعه نیز میگوید که ابوریحان به علوم فلسفی اشتغال داشت، او معاصر با ابن سینا بود و بینشان مراسلات و محادثاتی رد و بدل میشد.
از جمله مهمترین فعالیتهای بیرونی، وجوه توافق میان فلسفه فیثاغورثی افلاطونی و حکمت هندی و بسیاری از مذاهب صوفیه است، خاورشناس معروف، سخاو معتقد است که بیرونی بزرگترین شخصیت عقلی است که تاریخ اسلام نظیر او را به خود ندیده است.
آثار ابوریحان بیرونی، محدود به مرزهای تخصصی رشته های دانش بشری در آن روزگار نگردیده، بلکه با اندیشه وسیع خود، همه ابعاد معرفت را در برگرفته است. بیرونی نویسنده پرکاری بود و بیش از ۱۶۰ اثر در زمینههائی چون ریاضی، نجوم، جغرافیا، فیزیک، مکانیک، طبیعی، گیاهشناسی، طب، ادبیات، تاریخ، دین و فلسفه به رشته تحریر درآورد. وی سرانجام در ۲ رجب سال ۴۴۰ ق در ۷۸ سالگی در غزنین درگذشت.
در جمهوری اسلامی ایران، ۱۳ شهریور، به پاسداشت مقام علمی وی، به نام ابوریحان بیرونی مزین شده است.
کانون آفرینشهای ادبی شهرستان اشتهارد با حضور جمعی از علاقمندان عرصه شعر و ادبیات نشست ادبی در کتابخانه فرهنگسرا ملاصدرا برگزار نمودند.در این نشست غزلی از حافظ توسط جناب آقای دکتر ابراهیم هادی قرائت و سپس مورد تحلیل قرار گرفت.و همچنین بمناسبت فرا رسیدن ایام محرم جناب آقای محمد هادی با صدای زیبای خود در وصف سید و سالار شهیدان به مرثیه سرایی پرداختندودر پایان شعرای شهرستان اشتهارد اشعار زیبای خود را قرائت نمودند.
درباره این سایت